آدمها
همدیگر را پیدا می کنند…
از فاصله های خیلی دور
از تهِ نسبت های نداشته
انگار جایی نوشته بود که اینها
باید کنار هم باشند
می شوند همدم
می شوند دوست
می شوند رفیق
اصلأ می شوند جانِ شیرین…!
درست می نشینند
روی طاقچه ی دلِ هم
حرف هایشان یک جورِ خوبی
دلنشین است
دل برای خنده هایشان ضعف می رود؛
اصلأ بودنشان شیرین است
وقتی هم که نیستند
هی همدیگر را مرور می کنند و مُدام
گوش به زنگِ آمدن هم هستند…
خدا این آدم ها را نگیرد از هم..
همیشه یه نفر هست که شنیدن صداش،
مثل گوش دادن به یه آهنگ،
می تونه آرومت کنه...
شاید هیچوقت نفهمه چقدر دوستش داری،
شاید هیچوقت نفهمی چقدر دوستش داری..
اما هیچکدوم از این "هیچوقتها" مهم نیست...
مهم اینه که یه نفر باشه تا بهش بگی؛
از اینجایی که الان هستم،
آخرتری وجود نداره...
حرف بزن باهام..
می خوام به زندگی برگردم...
پویا جمشیدی
دوست ترت دارم، از هر چه دوست!
ای تو به من، از خود من، خویشتر…
دوست تر از آنکه بگوییم چقدر
بیشتر از، بیشتر از، بیشتر…
قیصر امین پور
امروز خیلی غمگینم
برای تسکین دردم التماس دعا دارم
سعدی جــآن
دوجا آتیشم زدی چون حرفـ دلمو گفتی
1-
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم
2-
شب فراق که داند که تاسحر چندست ؟
مگر کسی که به زندان عشق در بند است
مراقب شمعدانی هایت باش
ماه عاشقی های بی ملاحظه است! ...
